** 27 هفتگی** تو دل مامان جونی **
یه سلام دوباره
فرشته ی قشنگم هوا گرمه و مامانی هم داره وزن اضافه میکنه
( توضیحات برای دخملی وقتی واسه خودش بزرگ شد: من اول بارداری 50 کیلو بودم و الان که 27 یا 28 هفته هستم شدم 61 کیلو .......... نترس طبق BMI با قد 163 و وزن قبل بارداری ...... میتونم تا 18 کیلو وزن اضافه کنم......................مامانت یه باربی بود برای خودش الان ولی ..... )
شمال هوا خنک بود از دیشب که برگشتیم همش میگم کاش میتونستم بازم بیشتر بمونم
اخه ما 11 خرداد رفتیم و بعد بابایی 20 خرداد برگشت تهران و من موندم دوباره بابایی 25 اومد شمال و با هم دیشب که 28 خرداد بود برگشتیم
خلاصه اینکه من و فرشته ی تو دلم یه 17 روزی شمال موندیم و از هوای خوبش فیض بردیم
راستی دو بار هم دریا رفتیم اما این بار بابا جونی شنا کرد من نتونستم فقط دفعه دوم تا جایی که اب به شکمم میخورد رفتم تو اب هوا خوب بود و اب هم تمیز خیلی خوش گذشت
عیبی نداره دنیا اومدی با هم میریم بابایی نگهت میداره من میرم شنا
راستی 3 روز پیش بابایی گفت که عمو و زن عمو هم نی نی شون دخــــملیه
و دیگه اینکه این سری بابا بزرگی هزینه سیسمونی رو بهمون داد و من و بابایی کم کم میریم برات خرید کنیم هـــــــــــورا
ودیگه اینکه ماشین داییت بیرون اومد و بابایی که اومد تهران با ماشین دایی اومد و واسش لاستیک ماشین منو بست ( چون من احتمالا بفروشمش ) ( ولی خیلی دوسش دارم دلمون نمیاد ..)
همین فعلا دیگه خبر خاصی یادم نمیاد تا بعد که ایشالا بیام برات بگم از سیسمونی اخخخخ جــــــــــون