نارتانارتا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

یه نینـــــی و یه مامان کــــــوچولو

5 ماهگی دخترک دلبند ما ... کلاه بافتم برات عزیزکم

1390/11/25 16:04
نویسنده : شــــکلات
1,552 بازدید
اشتراک گذاری

ملوسک من سلام

 

مدتی هست با بافتنی مشغول شدم اصلا نیومدم سراغ اینترنت

دو تا کلاه خوشکل برات بافتم یه جفت پاپوش یه جفت دستکش کوشولو

اینم عکس

 

 

خیلی ناز شدن مثل خودت دخمل قشنگ من

هفته پیش رفتیم شمال .... بابا جونت تا خبر دار شد شمال برف میادمحصل یه دفعه ایی تصمیم گرفت بریم شمال

همش هم میرفت بیرون شکار پرندهمحصل  و برف بازی .....اتقد دیگه رفته بود تو این برفا و جنگل پاهاش درد گرفته بود

خلاصه خیلی خوش گذشت بهمون .... خصوصا به بابایی

راستی یه هفته بعد واکسن ٤ ماهگی خوشگلمو  بردم مطب برای ویزیت و قد و وزن و ...

تو مطب از بقیه که مریض بودن ویروس گرفتی و مریض شدی بدجور.... باز سرفه های بد

وای داغون شدیم هم ما هم خودت خودت که در عرض ٢ روز ٣٠٠ گرم کم کردی  من هم که تا صبح بالا سرت نشستم هم بابایی

من که با گریه هات گریه هم کردم

بعد ده روز حالت خوب شد

خدا رو شکر

 

با دوست نینی سایتیم ملیسا به همراه دخمل خوشگلش درسا جون یه روز رفتیم خیابون بهار

دوستم با اغوشی و من با کالسکه

درسا خانوم خوشکله خرید کرد وای خدا حفظش کنه واسه بابا مامانش خیلی نازه

خیلی خوش گذشت بهمون

تازه نزدیک بود کالسکه تو از دست بدیم....... ای از دست این بابای حواس پرت

اخه اومد دنبالمون شما و کالسکه رو برد تو ماشین تا منم ٥ دقیقه بعد که رفتم دیدم تو ماشین نشسته داره باهات بازی میکنه منم رفتم نشستم و رفتیم

دو تا کوچه گذشتیم گفتم کالسکه کو؟؟؟؟؟

گفت ای وای جا گذاشتم جلو در پاساژ ..... که من گفتم حتما بردن

با عجله برگشتیم دیدیم همونجا هستش نزدیک یک ربع بیست دقیقه همون جا بیرون بود .... ههههه تازه پستونک درسا هم توش جا مونده بود که بردیم دادیم بهش

 

این بود خلاصه ایی از این چند هفته

 

فکر کنم تا بزرگ شی هزار تا خاطره برات ثبت کنم

به امید حق همشون شیرین باشن

 

 

حالا یه ذره از خودت

موقع شیر خوردن موهاتو میکشی 

خوش خنده ایی  ناز نازی من

از جای شلوغ که بلند حرف بزنن بدت میاد

وقتی لباس بیرونتو میپوشونیم که بریم بیرون انقده ساکت میشی

وقتی هم بیرونیم فقط زل میزنی به دنیای اطرافت و ساکت ساکت میشی

این روزا که هموا سرده اصلا نمیزاری روی صورتت رو بپوشونیم و همش میخوای بیرونو ببینی و اون مماغ کوشولوت یخ میکنه

میخوام کم کم بهت یه چیزایی بدم  بخوری محصل مثل اب جوشیده سرد و لعاب برنج شایدم پوره موزمحصل

وقتی بهت لعاب برنج دادم خیلی دوس داشتی محصل

اما نه از اونجایی که تحقیق کردم تو این سایت ها بهتره از ١٨٠ روزگیت شروع کنم بهتره

شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

 شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے همسر عزیزم و دختر عزیزم ولنتاین مبـــــــــــــــارک شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان ماهور
2 اسفند 90 14:16
ماشالا به اين عروسك
سمیرا مامان آنیتا
2 اسفند 90 15:56
زنده باشه دختر قشنگت ... خیلی ملوسه
سمیه مامان شادن
10 اسفند 90 17:23
ملوووووووسک ، نارتای عزیزم چه عروسکی شدی برو حال کن با این مامان خوش سلیقه
مامان آرینا
28 اسفند 90 19:44
نارتا عسلی خوش به حالت چه کلاه های قشنگی. با اینکه یه مامان کوچولو داری ولی خیلی هنرمند و با سلیقه س. خوشبخت و سلامت باشی