نارتانارتا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

یه نینـــــی و یه مامان کــــــوچولو

عسلم گفت آووو

1391/2/24 15:35
نویسنده : شــــکلات
1,400 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

عزیز دلم خیلی وقته نیومدم برات بنویسم

اخه تا میام پای لپ تاپ شما از سر و کولم اویزون میشی

عسل من دیشب داشتیم شام میخوردیم و بهت گفتم این اب ابببب تو هم تکرار کردی آو

من و بابایی ذوق زده شدیم

هی میگفتم آب تو میگفتی آو

اخ جووووون عشقم داره حرف زدن یاد میکیره

چند رو بیش تو مطب دکتر  من همش  بلند بلند داد میزدی دیدا دیدا دددد دودودو دادادا

توجه همه رو به خودت جلب کرده بودی

این روزا بهترین روزهای زندگیمه چون تو داری این دنیا رو کشف میکنی و با هر چیز جدید که یاد میگیری من و بابایی کلی عشق میکنیم

بابا یی هر وقت از سر کار میاد کلی براش ذوق میکنی و جلوی در حموم منتظرش میمونی

یه دفعه هم رفتی تو حموم تا اومدم بگیرمت افتادی به پشت دستاتم باز کردی  زمین خیس بود

کلی خندیدم برات

سرتو میندازی تو پتو وقتی خوابت میاد خیلی بدخوابی هزار چرخ میزنی تو خواب

اینم بگم با وجود تخت و گهواره و اینا شما هنوزم بغل خودمون تو تختمون میخوابی

عاشق بیرون رفتنی تو کالسکه میشینی تکیه نمیکنی فقط رو به جلو خم میشی و بییرونو میبینی

 

تبلیع دوست داری اونم تبلیغ شبکه جم  و از همه بیشتر

فقط میخوای یکی باهات بازی کنه تو هم براش ریسه بری بخندی

از صدای جارو شارژی یه جور خاص خوشت میاد تعجب میکنی

الانم داری از خودت صدا در میاری و از سرو کولم بالا میری که بیام باهات بازی کنم

تو خونه طوری به من میچسبی که انگار منتظرم حواست نباشه در برم

برای همین شما تمام شش دنگ حواست به منه که یه وقت در نرم

 

بردمت اتلیه عکس گرفیم عسل من

خیلی نازی عکساتم ناز شده

 

راستی یه وقتایی برات شکلک خوشکل میزاشتم تونوشته ها

اما از اونجایی که متوجه شدم شکلک ها بعد چند سال میپرن دیگه نمخوام بزارم

ولی حیف شد خیلی قشنگ بودن

 

یه سری عکس میزارم برات تو ادامه مطلب

 

میخوام دو تا عکس از کوچولو تر ی هات بزارم

 

 

نارتا جون غذا میخورد هامممممممممممم

 

عسلم تو پارک بازی : مامان جونم منم میخوام بازی کنممممممممم

 

اینم تل دختر دایی مامانم هست

مامان شبیه درســـــا جون شدمممممممممم؟؟؟!!!!!!!

اینا ببینین اینم درسا با تل خوشلش

با اجازه دوست نینی سایتی عسیسم ملیسا جون

عکس کاربری دخملت میخوام اینجا بمونه یادگاری

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان نازنین
24 اردیبهشت 91 16:09
ماشالا چه دخمل جیگری داری خیلی خوشگلو ملوسه خداحفظش کنه
زهرا از نی نی وبلاگ213
24 اردیبهشت 91 18:12
کودکم کمی تب داشت شب زودتر از همیشه خوابید

.....

نیمه شب از جا پریدم

انگار کسی صدا میزد: مامان ...مامان....

همسرم راحت و آسوده خوابیده بود و همه جا غرق در سکوت...

"خواب دیده ام آری خواب دیده ام"

هنوز چشمم گرم نشده بود که دوباره شنیدم: مامان..... مامان

پریدم و سریع به اتاق کودکم رفتم ونگاهش کردم مثل فرشته ای معصوم و زیبا در خواب ناز بود

لحافش را مرتب کردم وصورتش را بوسیدم

دلشوره داشتم همه جای خانه را سرک کشیدم و دوباره به بستر رفتم

اینبار خیلی واضح تر و بلند تر از قبل... انگار هزاران نفر همزمان فریاد میکردند:

"مامان....مامان..."

تا اتاقش دویدم ! تب داشت پایین تخت نشستم به موهایش دست کشیدم و

دستمال نمدار را هر چند دقیقه یکبار عوض کردم خسته بودم اما خواب به چشمانم نمی آمد

آرزوهایی که برایش داشتم را مرور می کردم

تا سپیده دمان....

"روز مادر مبارک"



......................................
عززززززززززززززززززیزم
خیلی متن زیبایی بود
مرسی گلم
روز همه مادرا مبارک
سمیه
26 اردیبهشت 91 12:46
عزززززیزم چه ناز و بزرگ شده نازززززززززی نارتا گلم
دايي رضا
1 خرداد 91 14:30
سلام نارتا جون دل دایی واست یذره شده دوست دارم پرنسس ناری