نارتانارتا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

یه نینـــــی و یه مامان کــــــوچولو

** 30 هفتگی** تو دل مامان جونی **

سلام دختر قشنگم .... پرنسس کوچولوی ما این روزا مشغول خرید کردن برات هستیم دلبندم وای که چه قدر بهم خوش میگذره وقتی دارم برات خرید میکنم عشقم بابایی و من بدجوری منتظرتیم با دیدن هر کوشولویی دلمون برا اومدنت ضعف میره هفته پیش دکتر رفته بودیم قلبت ١٣٤ تا میزد و یه سونو هم باید برم که نوبت برای ١١ مرداد گرفتم اخه زودتر وقت ندادن منم اصرار به بابایی که همین جا میخوام برم تا برات یه سی دی بگیرم یادگاری بمونه دوستت داریم خیلی خیلی زیاد   ...
21 تير 1390

** 27 هفتگی** تو دل مامان جونی **

یه سلام دوباره فرشته ی قشنگم هوا گرمه و مامانی هم داره وزن اضافه میکنه ( توضیحات برای دخملی وقتی واسه خودش بزرگ شد: من اول بارداری 50 کیلو بودم و الان که 27 یا 28 هفته هستم شدم 61 کیلو .......... نترس طبق BMI با قد 163 و وزن قبل بارداری ...... میتونم تا 18 کیلو وزن اضافه کنم......................مامانت یه باربی بود برای خودش الان ولی ..... ) شمال هوا خنک بود از دیشب که برگشتیم همش میگم کاش میتونستم بازم بیشتر بمونم اخه ما 11 خرداد رفتیم و بعد بابایی 20 خرداد برگشت تهران و من موندم دوباره بابایی 25 اومد شمال و با هم دیشب که 28 خرداد بود برگشتیم خلاصه اینکه من و فرشته ی تو دلم یه 17 روزی شمال موند...
29 خرداد 1390

** 23 هفتگی** نــــارتــــا جونم **

عروسکم اومدم با کلی خاطره از این مدت ١ . بابا بزرگی مامان بزرگی از مکه اومدن( ١٣ اردیبهشت) برامون سوغاتی هم آورده بودن و برات یه پیرهن خوشکل و یه عروسک نــــاز که تاب بازی میکنه  آوردن . وقتی اون عروسکه رو نگاه میکنم احساس میکنم تو اون عروسکه هستی که به زودی خدا میزاره تو بغلم   ٢. راستی یه خبر که من این سری متوجه شدم این بود که عمو و زن عمو هم یه توراهی دارن آخخخ جون پسر عمو یا دختر عمو دار میشی عزیزکم....ولی نی نی اونا آبان دنیا میاد با اینکه عمو و زن عمو از من و بابایی دو سال بزرگترن شما ولی  ٢ ماه از نی نی اونا بزرگتری خیلی از این خوشحال شدیم من و بابایی که اونا هم دارن نینی میارن &nb...
31 ارديبهشت 1390

** 20 هفتگی** نــــارتــــا جونم **

بیست هفتگیت مبارک  نـــارتــــا  ی من   اره درسته اسمتو امشب یافتم  بعد از کلی دنبال اسم گشتن دیگه میخواستم اصلا بهش فکر نکنم تا یک ماه دیگه که امشب بابا جون داره فوتبال میبینه و من تو سایت ثبت احوال یه اسمی رو پیدا کردم که فراوانیش رو زده بود یک و اون اسم زیبا که برات انتخاب کردم نارتا هست به بابا یی گفتم خوشش اومد     ...
8 ارديبهشت 1390

**19 هفتگی**

عروسک قشنگم  این فصل زیبای بهار با وجود تو در وجودم زیباتر شده هر روز صبح بیدار میشم و وجودت رو حس میکنم و از ته دلم خوشحالم 3 روز پیش مامان بزرگ و بابا بزرگ ( بابا مامان بابایی ) رفتن مکه.....منم به مامان بزرگ گفتم برات سوغاتی بیاره  ایشالا ۱۳ اردیبهشت برمیگردن یعنی حدود ۱۰ روز دیگه ما هم میریم پیششون استقبالشون عزیز دلم فرشته نازنینم عروسک قشنگم تو شکم مامانی مواظب خودت باش که من و بابایی خیلی دوست داریم ...
3 ارديبهشت 1390

×× 17 هفتگی ×× جنسیت

  دختــــــــــــــــــــــــــر جونمی شکلات من تو دخملی سونو رفتم ۲۰ فروردین دکتر لاریجانی گفت دخملی بابایی هم اومده بو و با هم دیدیمت یه سی دی هم گرفتیم بابایی میدونست دخملی هستی حس ششمش خیلی قویه خیلی خوشحالم تازه حرکتات رو هم قشنگ احساس میکنم ...
23 فروردين 1390